پای صحبت پیشکسوتان هنر استان؛ با جانِ هنر، کجایی؟
شب بیستوچهارم_ جمشید ولینژاد _ هنرمند پیشکسوت
هاوینهنر/ فاطمه دوستزاده
به دنیا آمدن در خانوادهای که سرودن، خواندن و نواختن در آن، میراثی نسل به نسل و از پدر به پسر منتقل شده است، افتخاری است بزرگ. از همین تبار است استاد جمشید ولینژاد؛ نوازنده، سازنده دوتار و بخشی برجستهای که با نبوغ خویش دوتاری نو آفرید و استادانه پای در این راه نهاد.
نوازندگی دوتار در خراسان شمالی را نمیتوان تنها «هنر» نامید؛ چرا که این نغمهی دلانگیز، جزئی از آیین، زندگی و جان مردمان این دیار است. در خانهی ولینژاد، کمتر لحظهای به یاد مانده که سازی ننواخته و آوازی نخوانده باشند. چنین زیستن و بالیدن در آغوش نغمه و ساز، استاد را به چهرهای درخشان در موسیقی مقامی ایران بدل ساخته است.
او که در کودکی داغ پدر را بر دل داشت و طعم نبودِ استواری پدر را چشیده بود، از روزهای کودکی و نوجوانیاش چنین میگوید: پنج سال بیشتر نداشتم که با شنیدن و نواختن، چنان به وجد میآمدم که از دنیای پیرامون جدا میشدم و گویی به جهانی دیگر گام مینهادم؛ جهانی که در آن، تنها موسیقی حضور داشت. در دوازدهسالگی با تخته سهلایی نخستین دوتارم را ساختم و دری تازه از شگفتی به رویم گشوده شد.
او با شاگردی در محضر استادانی چون حاج حیدر کارگر، بخشی گلافروز، علی بخشی گلافروز و دیگر بزرگان، روزبهروز بر دانش خود افزود. دربارهی تلاشهایش در این مسیر میگوید: آثار بر جای مانده از پدر مرحومم را بارها و بارها با وسواسی عاشقانه شنیدم و تمرین کردم. تا آنکه به این باور رسیدم: دیگران آفریدند تا ما بیاموزیم، و اکنون نوبت من است که چیزی نو به این هنر بیفزایم.
استاد ولینژاد همواره در جستوجوی نوآوری است و تلاشی خستگیناپذیر در راه آفرینش و آموزش دارد. از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۵ در بیش از ۱۸۵۰ مجلس نواخته و خوانده است و از سال ۱۳۸۹ تاکنون، در آموزشگاه موسیقی خود، بیش از ۳۳۰۰ هنرجو را پرورش داده که از میان آنان ۱۳۰۰ نفر دوتارنواز شدهاند. با اینهمه، هرگز از ساخت دوتار غافل نمانده است؛ روزها و شبهای بیشمار صرف کرد تا به ساخت دوتاری منحصر به فرد دست یابد، سازی که در خانهی موسیقی ایران رونمایی شد و تحسین همگان را برانگیخت. با این حال، او گلهمند است و میگوید: تمام تلاشم این بود که پیش از هر چیز، برای مردم استان و دیارم کاری کرده باشم، اما دریغ از واکنشی شایسته از سوی مدیران.
استاد بر این باور است که پیشرفت علم و تکنولوژی، مسیر آموزش را هموارتر کرده و ابزارهای نوین، راه را برای نسل امروز آسانتر ساختهاند. اما همین امر وظیفهی استادان را سنگینتر میکند. او تاکید می کند: اکنون استاد باید طرحی نو دراندازد، چرا که این نسل باهوش و اندیشمند، سخنی تازه میطلبد. اگر به کیفیت آموزش توجه نشود، افراد غیرحرفهای به میدان خواهند آمد و بزرگترین آسیب را به هنر و هنرجو وارد خواهند کرد.
استاد جمشید ولینژاد، استاد خاطره و بداههنوازی، استاد نغمههای عاشقانه، به مردم عشق میورزد و خود را خاک پای آنان میداند. او میکوشد الگویی درخور برای نسل آینده باشد و با همهی فروتنی میگوید: درون همهی انسانها، با هر سلیقه و سرشتی، نوعی موسیقی نهفته است که بسیاری از آن بیخبرند.
و در پایان سخن، چنین نغمهوار میگوید:
«موسیقی مقامی، نردبانی است به سوی نورانیت.»









