پای صحبت پیشکسوتان هنر استان؛ با جانِ هنر، کجایی؟
شب بیستویکم_ احمد خرمی _ هنرمند پیشکسوت
هاوینهنر/ فاطمه دوستزاده
روزگارِ آموختن برای او آسان نگذشت؛ چرا که در آن سالها، مسیر آموزش و فراگیری هنری چون خوشنویسی، هموار و روشن نبود. اما همین رنجها و مرارتها از او استادی ساخت درخور «استاد احمد خرّمی»، استادی که صبر را آموخت و عشق را ورزید.
او در محضر بزرگانی چون تقی ابراهیمی و امیر فلسفی تلمذ کرد و از چشمهی دانایی آنان سیراب شد تا خود نیز روزی چیرهدست و توانمند گردد. با پیوستن به انجمن خوشنویسان تهران، راهِ رشد و بالندگی برایش چون رودی زلال گشوده شد و قلمش آرامآرام به نغمهی جان بدل گشت.
اما آنچه بیش از همه در ذهن او ماندگار شد، درسی بود که از استاد اسماعیل قوچانی آموخت؛ درسی از جنسِ تواضع، انسانیت و فروتنی. او چنین روایت میکند:
در مراسم بزرگداشتی که به افتخار استاد قوچانی برپا شده بود، همه چشمبهراه ورود ایشان بودیم. اما خبری نمیرسید. ناگاه پیامی آمد: «استاد بیرون سالناند، اما نگهبان اجازهی ورود نمیدهد.» شگفتزده شدیم. پیگیری کردیم؛ دانستیم سادگی پوشش و فروتنی رفتار استاد سبب شده نگهبان نپندارد که آن مرد آرام، همان مهمان ویژهی مراسم است. آن لحظه، درسی جاودان از فروتنی و وارستگی گرفتم. انسانی که با هر رفتار خود، خوشنویسی را نه تنها بر کاغذ، که بر دلها مینوشت.
استاد خرّمی جوانان امروز را سرشار از استعداد و توان میداند، اما یادآور میشود:
راه خوشنویسی، دشوار اما دلنشین است. با صبر و پشتکار گام بردارید و در عین عشقورزی به هنر، راهی بیابید تا آسودهدل به آفرینش بپردازید. چرا که هنر، دل آسوده و جان آرام میخواهد.
برای او رَشقِ قلم نه تنها حرکت جوهری بر سپیدی کاغذ، که آوایی آشناست؛ نغمهای از عشق و صفا، یادآور تپش زندگی و تجلی روح در هنر.
و چه زیبا میگوید:
«رقصِ سُکرآورِ قلم بر کاغذ، بازتاب ذهن و ضمیر هنرمند است؛ پژواکی ژرف که در لایههای زندگی جریان مییابد و به هر واژه، روحی تازه میبخشد.»













