پای صحبت پیشکسوتان هنر استان؛ با جانِ هنر، کجایی؟
شب نوزدهم_ علی وداد _ هنرمند پیشکسوت
هاوینهنر/ فاطمه دوستزاده
پدربزرگی شاعر، خطاط، قاری قرآن، نقاش و وکیل شورای ملی، میراثی گرانمایه از ذوق و تلاش را در رگ و ریشه خانواده وداد جاری ساخت؛ میراثی که نسلی از عشق به هنر، نظم و زیبایی را در دل فرزندانش به یادگار نهاد. در سایه همین پشتوانه فرهنگی و هنری بود که «استاد علی وداد»، معلم هنر دیروز و هنرمند چیرهدست امروز، در عرصه دلانگیز چهلتکهدوزی گام نهاد.
دستان پرمهر و چیرهکار او، پارچههای رنگارنگ، گلدار و چهارخانه را چنان عاشقانه در کنار هم مینشاند که هر تکه از دوختهایش، حدیثی از ظرافت، صبر و شور زندگی را روایت میکند. در کارگاه کوچک اما پربرکت منزلش، تکههای ساده پارچه به دستان او جان میگیرند و در قالب کیفها، روتختیها، کوسنها، رومیزیها، گلسرها و دستگیرههای آشپزخانه، رنگ و روح تازهای به خانهها میبخشند.
سالها پیش، نگاه عاشق او بر رومیزی کوچکی دوختهشده از چهلتکه افتاد و همان نگاه، جرقه عشقی شد که تا امروز در دلش شعلهور است. استاد میگوید: وقتی برق شوق را در چشمان دیگران هنگام دیدن کارهایم میبینم، خستگی از تنم رخت برمیبندد و عشقم به این هنر صدچندان میشود.
پس از پخش مصاحبهای از او در تلویزیون، مسئول خانه سالمندان بجنورد با وی تماس گرفت و از او دعوت کرد تا بخشی از آثارش را برای بازدید سالمندان ببرد. استاد با لبخندی از آن روز یاد میکند: سالمندان با شوق کودکانهای از کارهایم سخن میگفتند؛ لذتی که در نگاهشان بود، برای من به یادماندنیترین پاداش عمر هنریام شد.
او همچنین از برگزاری نمایشگاههایش خاطراتی شیرین دارد: در نمایشگاهی که در خانه فرهنگ شهرداری برپا کرده بودم، بازدیدکنندگان وقتی میشنیدند این آثار را یک آقا دوخته است، حیرت میکردند. همان حیرت، خانوادهها را به تجربه این هنر ترغیب میکرد.
استاد علی وداد، با نگاهی عمیق و آرام، چهلتکهدوزی را هنری میداند آمیخته با عشق و صبر؛ میگوید: شاید سختی و زمانبر بودن این هنر، باعث شده تا جوانان کمتر به سراغش بیایند. اما باور دارم که چهلتکهدوزی هدیهای است از دل، برای دل؛ زیرا در هر دوخت، ردی از زمان و اثری از عشق نهفته است، و این هر دو، گرانبهاترین ودایع زندگیاند.
او با تأکیدی پدرانه جوانان را به آفرینش هنری دعوت میکند و میگوید:
«هنر، مرهمی است برای زخمهای زندگی امروز. هرچه دستها بیشتر بیافرینند، دلها آرامتر میشوند، و انسان از هیاهوی روزگار دورتر میگردد.»















